۹+۱۰+۱۰+۱۰+۱۰

پوریا ؛ رضایا ؛ هیچ کس ؛ فلاکت رکوردز !!!
 

اسم ِ من که شروین نیست ؛ عصرها هم سونا جکوزی نمیرم ؛ ولی خب ؛ مامان بابام راضین ؛ دیگه

غمی ندارم !!!

 

۸+۱۰+۱۰+۱۰+۱۰

همیشه پشت به زین ... !
 

یک عمر بقیه کاشتند و ما خوردیم ؛ از این به بعد ما می خوریم تا دیگران بکارند ... !

 

۷+۱۰+۱۰+۱۰+۱۰

مرد که گریه نمی کنه !
مرد گریه می ندازه !

۶+۱۰+۱۰+۱۰+۱۰

از چاله در نیامده ؛ به چاه افتادیم ... !
 

 

دیو چو بیــرون رود ؛ گودزیــلا در آید ... !

۵+۱۰+۱۰+۱۰+۱۰

بابا ویسکی داد ... !
 ۶۲۱

قدیمیا اعتقاد داشتند ؛ علم ، باعث سیاهی روح میشه ؛ برای همین ...

سواد یعنی سیاهی ( از ریشه ی "" س و د "" ؛ مثل حجرُ الاسود : سنگ سیاه ) 

،؛،

 

همیشه از چاقوهای دو لبه ؛ برای دریدن قلب هم استفاده می کنیم ؛ نه برای باز کردن بند ها ...

هر چی بیشتر می فهمیم ؛ انگار که احمق تر جلوه می کنیم ...

۴+۱۰+۱۰+۱۰+۱۰

من نبودم ؛ دستم بود ؛ تقصیر آستینم بود ... !!!
 

خیلی فرق می کنه که

لباس ، چاق نشونت بده ؛ یا اینکه لباس ، چاقیت رو نشون بده ... !!!

،؛،

 

خانه ؛ از پای بست ویران شده ؛ باز هم دیوار دیگران را کوتاه ترین می بینی ... !!!

۳+۱۰+۱۰+۱۰+۱۰

این حکومت خیلی از بلاها بر سر ما آورد.

خیلی از بلاها هم بر ته ما آورد.

۲+۱۰+۱۰+۱۰+۱۰

سر قبرم نرین ؛ فاتخه خواندن پیشکش ... !
 

همه چیز را به گند می کشی ؛ با افتخار هم می گویی دوستت دارم ... !!!

؛

باور کن ...

قاطر را گفتند ؛ پدرت کیست ... ؟!! پاسُــخ بداد : اسب ؛ خان داییمه ... !!!

 

۱+۱۰+۱۰+۱۰+۱۰

چلچراغ هایمان خاموش ؛ کلاغ هایمان چهل کلاغ ...
 

گاهی نر ها را می دوشیم ؛ گاهی بالای سر قبری ، هِق هِق سر می دهیم ... که خالیست ... !!!

؛

 

سرها را از ته تراشیدند ... 

گیسوی لَخت را که ندیدی  ،؛،  هنوز هم ؛ در به در به دنبال پیچش مو ... ؟!! 

 

۱۰+۱۰+۱۰+۱۰

وگرنه من همان خاکم ... یا ... همان پروفسور بالتازار دل ما درویش است ... 
 

هنوز که هنوز هست ؛

مس وجودمان را می سابیم ... و ... منّت طلای بدلی را به هر سوراخمان آویزان نمی کنیم... !!!

۹+۱۰+۱۰+۱۰

روم به روت

گلاب به دیوار

۸+۱۰+۱۰+۱۰

 

اینجا ؛ همه ی نسل ها ؛ نسل سوخته هستند ... !!!

فقط درصد سوختگی فرق می کند و محــلّ سوختگی ... !!!

 

۶+۱۰+۱۰+۱۰

گوریل >>> گوزن >>> ؟؟؟ ....

یه چیزی می گم  ؛ سعی نکن بفهمی چی می گم ....

چون در توان تو نیست ... 

می دونی ...

خیلی چیزا به هم تبدیل می شن ...

ولی ... ؛

آخه کی دیده که یه گوریل به یه گوزن تبدیل بشه ....

اینا مربوط به هیچ جا و مکان و خزانه ای نیست ...

کار خداست ...

همون که خیلی بزرگه ....

۵+۱۰+۱۰+۱۰

بازگشت همه به سوی او نیست... !

بعضی شکست ها ، آغاز پیروزی نیست ؛ حتّی عبرت هم نمی توان گرفت ...

فقط باید سرت را بندازی پایین و بروی ؛ شاید که گـُم شوی ... !!!

۴+۱۰+۱۰+۱۰

اینقدر آیینه هایت را عوض مکن ! عصر معجزه به سر آمده ...

۲+۱۰+۱۰+۱۰

دلم به شمشیر ِ غلاف شده خوش بود ؛ نمی دانستم با پنبه هم سر می بُری

چشم هایم میهـمان لب های غنـچه شـده بود ؛  گوش هایم میزبان حرف های بزرگ تر از دهان

،؛،

 

به صد یاری خواندی

به صد خواری راندی

!